به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، به نقل از پايگاه اينترنتي بسيج؛ سرتيپ بسيجي محمدرضا نقدي جانشين فرمانده کل سپاه در امر بسيج و رييس سازمان بسيج مستضعفين در نشست نهضت روشنگري با موضوع تبيين سيره و انديشه امام خميني عليه الرحمه که در مسجد انصارالحسين عليه السلام برگزار شد سخنراني نمود. متن سخنراني ايشان بدين شرح است: امام خميني عليه الرحمه حق بزرگي بر گردن همه بشريت علي الخصوص ايران دارد چرا که با جهاد مخلصانه ي خود، اين ملت را از حضيض ذلت و از کنج بدبختي و بيچارگي به اوج عزت و اقتدار رساند. با نگاه به وضعيت ايران قبل و بعد از انقلاب اسلامي، بايد سر تعظيم در برابر اين مرد بزرگ فرود آورد. امام راحل در تمامي شئون ملت ايران را به حد بالايي رساند.
قبل از انقلاب در عرصه سياسي، حکومت پهلوي با يک تماس تلفني و يا نظر سفير يا افرادي مادون سفير از کشورهاي غربي، ترکيب کابينه تغيير مي کرد. ولي امروز ايران در نقطه اي قرار دارد که پنج کشور قدرتمند جهان با به ميدان آوردن کشور ششم براي مذاکره با ايران جمع مي شوند و با تمام نفوذ سياسي و فشارهاي مبتني بر قدرت نظامي هنوز نتوانستند بر آرمان هاي اين ملت پيروز شوند و نظر خود را به ايران تحميل کنند.
در عرصه دفاعي، با تکيه بر توان داخلي و دانش متخصصان حزب اللهي جوان امروز از سلاح هايي در ايران رونمايي مي شود که در دنيا منحصر به فرد است و ديگران از جزئيات اين ابتکار ملت ايران آگاهي ندارند.
در فرهنگ، ملتي که قبل از انقلاب برنامه خاصي براي مناسبت هاي بزرگ غير از محرم و صفر نداشت، امروز به جايي رسيده است که شاهد استقبال و حضور گسترده مردم بويژه نسل جوان انقلاب در اعتکاف، مراسم ايام فاطميه، انس جوانان با شهدا و حضور مردم در زيارتگاه ها و مقاتل شهدا و ... هستيم.
بيداري امروز در کشورهاي اسلامي منطقه، ساير نقاط جهان و حتي در قلب آمريکا، مرهون حرکت مخلصانه امام راحل است که با مجاهدت خود به روشنگري جهانيان و آزاديخواهان پرداخت.
برخي براي پايان عصر امام لحظه شماري مي کنند؛ مي پرسند تا چه زماني بايد اين خط مبارزه ادامه داشته و جهاد کرد؟
پاسخ ملت غيور و شرافتمند ايران که به تعبير امام راحل بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله صلي الله عليه وآله و کوفه و عراق در عهد اميرالمؤمنين و حسين بن علي صلوات الله و سلامه عليهما هستند، اين است که پايان عصر خميني عليه الرحمه، آغاز حکومت امام زمان عجل الله فرجه مي باشد. اين ملت تجربه شيرين و تاريخ پرافتخار و عبرت انگيز خود را با شعارهاي پوچ و توخالي عوض نمي کند و دست از مبارزه برنمي دارد.
امروز دشمن در مخالفت با انديشه هاي امام خميني عليه الرحمه حرکت پيچيده اي را آغاز کرده و بايد با دقت آنها را شناخت و در برابر آنها ايستاد چراکه پس از موضع گيري و شعار عليه انديشه هاي امام راحل که همگي شکست خورده و امواج نهضت امام پيش رفته است، دشمن با برنامه و طرح جديد به ميدان آمده است و مي خواهد با نام امام به جنگ با امام برود.
دشمن مي داند که عمق ارادت ملت ايران نسبت به افکار امام راحل چقدر است، به همين دليل تصريح در مخالفت با امام و افکار امام فايده اي ندارد. پس همانطور که دشمنان اسلام، قرآن ها را بر سر نيزه کردند، امروز نيز در مقابله با افکار و راه امام، اين نقشه با روش هاي پيچيده اي پيگيري مي شود. برخي از اين روش ها را مي توان اينگونه برشمرد:
- امام را در يک خانواده خلاصه کرده و حرف و سخن فرزند يا نوه ي امام را موضع امام راحل بيان مي کنند.
- با القائاتي همچون خواب ديدن، خاطره گويي هاي نادرست و غلط و ... مطالبي را در مخالفت با نصّ صريح کلام امام بيان مي کنند.
- مي گويند سخنان امام مانند قرآن نياز به تفسير و اجتهاد روز دارد. بايد ديد اين تفسير و اجتهاد از سخنان امام چيست؟ و بايد پرسيد کدام تفسير؟ آيا تفسيري را که مخالف اصول است مي توان پذيرفت؟ امروز برخي به نام تفسير و اجتهاد به روز از سخنان امام، طوري تفسير مي کنند که اصول انقلاب را زير سوال ببرند.
- در ظاهر از عشق و محبت به امام سخن گفته مي شود ولي پشت اين لايه ي ظاهري، مواضعي مخالف سخنان امام گرفته مي شود و اين مواضع غلط را در لفافه اي از بيان عشق و محبت مي پوشانند.
به نام عقلانيت نمي توان راه امام را کنار گذاشت، راه امام عين عقلانيت و عقلانيت، رهرو راه امام راحل است. نمي توان به نام اعتدال سخن امام را تعديل کرد چراکه سخن امام، خودش عدالت است و پيروي از راه او يعني ميانه روي و اعتدال. همانطور که در صلوات شعبانيه آمده است اعتدال يعني سوار شدن بر کشتي ولايت و آنکه عقب بماند يا جلو بزند غرق خواهد شد.
امروز پيروزي در استمرار راه امام است. بايد مواظب ترفندها بود و با اين روش ها نبايد با نسب خانوادگي، رفاقت، خاطره گويي نادرست يا تفسير دروغين سخن امام و... اصل راه و مرام امام را گم کرد.
برخي بر خلاف آيات و روايات، تصور مي کنند انسان بايد در اين دنيا بدون هيچ مشکلي در رفاه و آسايش زندگي کند. اگر زندگي بدون مشکل براي انسان يک ارزش بود، بي شک پيامبر اسلام شايسته ترين فرد براي اين زندگي است، ولي پيامبر با تحمل سختي هايي همچون اهانت، ترور، حصر اقتصادي و جنگ هاي فراوان، راه مبارزه با کفر، جهل، طاغوت و استبداد و تحمل مشکلات با عزت را انتخاب کرد.
اگر شيوه حکومت سازشکارانه و متساهل براي تحمل کمترين مشکلات و درگيري ها با دشمن عقلاني بود، آيا امام علي عليه السلام که عاقل ترين فرد است نمي توانست آن را انتخاب کند؟ حال آنکه طبق روايت، اميرالمومنين در هنگام مرگ اثر هزار زخم بر تن داشت و در مقابل استبداد و جهل بارها ايستاد و جنگيد.
امام خامنه اي در همين زمينه در فرمايشات خود در روز مبعث فرممودند: "مشکلات هميشه وجود دارد ... انسان هاي با خرد براي زندگي عزت مندانه مشکلات را با عزت و انسان هاي بي خرد همين مشکلات را با ذلت تحمل مي کنند و به جاي خدا به دشمنان اسلام تمسک مي کنند تا براي خود عزت درست کنند و اين عزت به دست نمي آيد".
در تاريخ عبرت هاي فراواني از ذلت ها، بدبختي ها و پشيماني ها که نتيجه ترک مبارزه به نام عقلانيت است وجود دارد. عقل حکم مي کند که با تحمل خسارت کمتر، خسارت بزرگتر را دفع کرد. انتخاب راه مبارزه با ظلم و استبداد و پذيرش مشکلات و سختي هاي مترتب بر آن براي دفع خطر بزرگتري است که مترتب بر سازش و تسليم و ذلت در مقابل دشمن است و اين همان روش عقلاني است که اسوه ها و بزرگان ما انتخاب کرده اند.
قيام امام حسين قيامي عقلاني بود. ايشان با نثار جان خود و اطرافينش - که خسارت کمتر بود - از تحميل خسارت بيشتر به اصل اسلام جلوگيري کرد. اگر با يزيد بيعت مي کرد و راه سازش و عافيت انتخاب مي نمود، بي شک نابودي اسلام پيش مي آمد. مردم مدينه که سازش کردند و تسليم در برابر طاغوت را براي دفع خطر و ضرر درگيري و مقاومت انتخاب کردند با ذلت به دست سپاهيان يزيد قتل عام شدند.
ايران 56 و 57 مشکلات مبارزه را پذيرفت و در حمايت از مرجعيت خود به ميدان آمد و با تقديم چند ده هزار شهيد به عظمت علمي، سياسي فرهنگي و ... امروز رسيد.
ولي سال 59 رژيم بعثي عراق به سرکردگي صدام متعرّض رهبري و مرجعيت عراق شد و شهيد محمد باقر صدر را دستگير کرد، خواهر ايشان شهيد بنت الهدي صدر بيانيه اي را در حمايت از ايشان صادر و از مردم عراق خواست از رهبري و مرجعيت خود حمايت کنند. فرداي همان روز با پاي برهنه به خيابان آمد تا مردم را به ياري بطلبد؛ اما مردم نيامدند و تن به مبارزه ندادند، به زعم خودشان عقلاني عمل کردند که آسيب نبينند، نتيجه چه شد؟
رژيم مستبد و طاغوتي بعثي شهيد صدر و خواهر ايشان را به شهادت رساند و از آن روز قتل عام مردم را آغاز کرد و هنوز هم اين خط کشتار علاوه بر تحمل اشغال آمريکا و ديگر بلايا ادامه دارد. اگر مردم عراق ايستادگي و مقاومت را انتخاب مي کردند، اوضاع به گونه ديگري بود. مردم عراق تا حمله آمريکا يک ميليون کشته و از هنگام حضور و اشغال توسط آمريکا بين 700 تا 800 هزار نفر کشته داده اند.
اگر بخواهيم مبارزه را به نام عقلانيت کنار بگذاريم با آيات متعدد قرآن و روايات معصومين درباره جهاد و مبارزه چه بايد کرد؟ مبارزه و جهاد از فروع دين اسلام است و تا هر وقت که نماز و روزه و ساير احکام برپاست، جهاد نيز ادامه دارد و مبارزه با ظالم عين عقلانيت و ترک آن از بي خردي است.
در تاريخ نتيجه ترک مبارزه، نکبت و بدبختي بوده است و ملت ايران با مبارزه و ايستادگي به اقتدار امروز رسيده و عقل حکم مي کند که اين راه با قدرت بيش از پيش ادامه يابد.
بهترين سند براي در امان ماندن از انحرافات در مسير انقلاب، وصيت نامه امام خميني است چرا که ايشان وصيت نامه خود را براي نسل حاضر و آينده دانسته است. اگر امام در جايي از کسي تعريف نموده است نيز نمي توان کاملا قبول کرد چراکه طبق بيان امام، معيار حال افراد است و ممکن است کساني که قبلا در خط امام بوده اند، امروز از سيره و خط امام منحرف شده باشند.
وصيت نامه امام، ملاک و محک براي تشخيص انحراف است و اگر فردي نسبت به امام قرابت و انس داشته است هم بايد مواضعش با وصيت نامه امام سنجيده شود.
امام در وصيتنامه سياسي الهي خود مي فرمايند: " زندگي انساني شرافتمندانه را ولو با مشکلات بر زندگاني ننگين بردگي اجانب ولو با رفاه حيواني ترجيح دهيد" و در قسمت ديگري آورده اند که" اگر ما با دست جنايتکار امريکا و شوروي از صفحة روزگار محو شويم و با خون سرخ شرافتمندانه با خداي خويش ملاقات کنيم، بهتر از آن است که در زير پرچم ارتش سرخ شرق و سياه غرب زندگي اشرافي مرفه داشته باشيم".
در سال فرهنگ بايد ديد امام راحل و بنيانگذار کبير انقلاب اسلامي براي فرهنگ چه راهکاري بيان کرده اند، ايشان در وصيت نامه خود مي فرمايند: "وصيت من به مجلس شوراي اسلامي در حال و آينده و رئيس جمهور و رؤساي جمهور مابعد و به شوراي نگهبان و شوراي قضايي و دولت در هر زمان، آن است که نگذارند اين دستگاه هاي خبري و مطبوعات و مجلهها از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند. و بايد همه بدانيم که آزادي به شکل غربي آن، که موجب تباهي جوانان و دختران و پسران ميشود، از نظر اسلام و عقل محکوم است. و تبليغات و مقالات و سخنراني ها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومي و مصالح کشور حرام است. و بر همة ما و همة مسلمانان جلوگيري از آنها واجب است. و از آزادي هاي مخرب بايد جلوگيري شود. و از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسير ملت و کشور اسلامي و مخالف با حيثيت جمهوري اسلامي است، به طور قاطع اگر جلوگيري نشود، همه مسئول ميباشند. و مردم و جوانان حزباللهي اگر برخورد به يکي از امور مذکور نمودند به دستگاه هاي مربوطه رجوع کنند و اگر آنان کوتاهي نمودند، خودشان مکلف به جلوگيري هستند . خداوند تعالي مددکار همه باشد".
برخي مي گويند بايد همه چيز آزاد باشد و هر کس هرچه مي خواهد بگويد و هر کسي هر راهي را مي خواهد با عقل خودش در هر مسلکي انتخاب کند. با اين منطق پس چرا پليس در چهارراه وجود دارد، مگر مردم نمي دانند بايد قانون را رعايت کنند تا آسيب نبينند. يا مامور بهداشت و تاييد کيفيت غذايي براي چيست؟ مگر مردم خودشان نمي توانند تشخيص دهند و غذاي فاسد و مضر را نخورند.
چگونه مي توان اجازه داد مردم در زير بمباران ضداخلاقي و انحرافات قرار بگيرند و آن وقت انتظار داشته باشيم که در مردم در اين فضاي فاسد، راه صلاح و رستگاري را انتخاب کنند. اگر کسي اينطور فکر کرد مانند آن است که مردم را بدون پدافند در زير بمباران شيميايي دشمن در جنگ قرار دهد.
همه اين سخنان، عوام فريبانه است که با شعار دفاع از مردم داده مي شود حال آنکه در واقع، ولايت عاشق مردم است که با همه وجود، خود را وقف ملت نموده تا همه در مسير درست حرکت کنند.
امروز دشمنان با هزار ترفند و با استفاده از هزاران شبکه ماهواره اي و اينترنتي، مباني اخلاقي و سبک زندگي را هدف قرار داده اند که به مراتب از گذشته خطرناک تر است. آن فردي که مداوم تماشاگر صحنه هاي زشت و مستهجن است ديگر نمي تواند آنطور که بايد خدا را عبادت کند و حتي در علم و ادب پيشرفت کند.
امام در چندين جاي وصيت نامه خود به اين موارد اشاره کرده است. امام راحل در وصيت نامه خود ملاک هاي عجيبي دارند که اگر در آنها دقت شود، رفتار و عمل ديگري خواهيم داشت. آيا مي توان رهرو امام بود و زندگي اشرافي داشت؟
امام خميني عليه الرحمه در وصيت نامه خود مي فرمايد: "رئيس جمهور و وکلاي مجلس از طبقهاي باشند که محروميت و مظلوميت مستضعفان ومحرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمايهداران و زمينخواران و صدرنشينان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخي محروميت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نميتوانند بفهمند".
امام خميني عليه الرحمه مي فرمايند: "اساس ادامه يک پيروزي و ادامه يک انقلاب در يک امري است که به نظر مي آيد در رأس امور واقع است و او اينکه دولت، مجلس و کساني که در ارتش هستند و سپاه و همه اينها از طبقه متوسط و مادون متوسط باشند" و در جايي فرمودند که "اساس سلطه اي که بر کشورها و بر کشور ما از طرف غير واقع شده است، افراد مرفه و کساني که سرمايه هاي بزرگ داشته اند يا قدرت براي حفظ خودش و حيثيت خودش در دست داشته است. مادامي که مجلس و ارگان هاي دولتي و همه اينها و مردم از اين طبقه متوسط و مادون متوسط تشکيل بشود امکان ندارد که يک دولت بزرگي، يک قدرت بزرگي به هم بزند اوضاع را. هميشه اين قدرت هاي بزرگ در هر کشوري يک نفر را با او تفاهم مي کردند که اين يک نفر براي خودش و براي قدرتمندي خودش و براي سرمايه خودش فعاليت مي کرد، او را مي ديدند و ملت را مي چاپيدند".
اينها خطراتي است که امام راحل هشدار داده و در همه مسائل بايد دقت کرد و هوشيار بود که راه نوراني امام که انقلاب و کشور را تا اينجا رسانده است ادامه يابد. بي شک هر چه در اين را پيش برويم شرايط سخت تر مي شود مانند فردي که درس خواندن را به آساني از دبستان آغاز کرده و با تحمل سختي هاي بيشتر تا مدارج بالاتر دانشگاهي نيز پيش مي رود.
امروز ملت ايران به برکت اسلام به اين عظمت دست پيدا کرده است و بايد براي پيشرفت بيشتر از شرايط سخت تر نيز عبور کرد. دشمني هاي جديد دشمن را بايد شناخت چرا که دشمني هاي خود را در لفافه هاي محبت آميز، عناوين زيبا و جملات دلربا و مردم فريب ارائه مي کند.